اين شيوه کپی برداری ازشرائط کشورهای ديگر، مللی ديگر و زمانی ديگرکه با دشمنان بخصوصی درحال مبارزه بوده اند، با اوضاع بلوچستان وخصوصيات فرهنگی ومبارزاتی ملت بلوچ ودشمنی که مردم ما با آن رو در رو هستند، اساساً مردود وفاقد ارزشهای علمی است. سال ۱۳۵۷ را بياد آوريم که نيروهای عمدتا چپ درايران و بلوچستان، تحليل اوضاع منطقه را درکتب مارکسيست ـ لنينيستی جستجو ميکردند، حال آنکه خود زاده وبزرگ شده منطقه بودند.
مبارزه ملت بلوچ با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد شروع نشده است. ۲۸ سال از عمر ننگين رژيم جمهوری اسلامی ايران ميگذرد و ستم ملی در بلوچستان کاهش نيافته که هيچ، بلکه بمراتب بر شدت آن افزون گشته است. در تمامی دولتهای قبلی مردم بلوچ از شيوه های مسالمت آميز و سياسی مبارزه بهره جسته اند و اما ببينيم که چه دستاوردهائی داشته ايم.
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را از بلوچ تهی ساختند، بلوچها را يکی پس از ديگری از اداره جات دولتی اخراج و از استخدامی مجددبلوچها ممانعت بعمل آوردند، روحانيون مبارز و حق گوی بلوچ را چه در بلوچستان و چه در کشورهای همسايه ترور کردند، اسامی اماکن بلوچستان را تغيير دادند، سياست در اقليت قرار دادن بلوچ در بلوچستان را بيرحمانه پيش بردند، کشتار جوانان و مردم عادی و بيگناه بلوچ را افزايش دادند ، .... و نهايتاً قصد آن دارند تا بلوچستان را زابليزه کنند. اينها همگی نتيجه سکوت و مماشات مردم بلوچ در برابر جنايتکاران حاکم بوده است و بس.
طی ۲۸ سال گذشته، ملت بلوچ همواره خواهان کسب حقوق ملی خويش بوده و از روشهای بقول ايندوستان مدنی پيروی نموده و نتيجه اينکه؛ بومی بلوچستان يعنی زابلی، حاکمان بلوچستان يعنی باند متعصب و جنايتکار شهرياری ـ دهمرده که دستشان تا مرفق به خون جوانان بلوچ آغشته ميباشد و به عبارتی وسيع تر بلوچستان يعنی سيستان، بلوچ يعنی اشرار و قاچاقچی، بلوچ يعنی مزدور بيگانه، بلوچ يعنی خارجی که هيچگونه علاقه ای به بلوچستان ندارد و بايد شناسنامه جعلی اش باطل و از آنجا اخراج شود و ....
بر پايه چنين شرائطی است که تاب تحمل جوانان بلوچ که زوال تدريجی بلوچ و بلوچستان را در ايران شوونيستی آخوندها به عينه لمس ميکردند، پايان می يابد و اسلحه بدست ميگيرند تا از ملت و سرزمين خود دفاع کنند. اين مبارزه، ادامه همان مبارزه سياسی و مسالمت آميز ملت بلوچ است که بی نتيجه ماند و به شکست انجاميد.
دوستان و طرفداران حقوق پايمال شده ملت بلوچ بايد بوضوح در يابند که ما با دشمنی منطقی و با وجدان سر و کار نداريم که قادر به کسب حقوق ملی مان از طريق مذاکره و ... باشيم. دشمن ما نيروئی است فاشيستی که با هر پديده مثبتی سر ستيز دارد و هر ندای حق طلبانه ای را در گلو خفه ميکند. رژيم جمهوری اسلامی ايران بر پايه دو ديدگاه سرکوبگرانه شوونيسم فارس و مذهب تشيع استوار گشته و از همين زاويه با ملتهای ديگر ايران بر خورد مينمايد. اين رژيم از مبارزه مسالمت آميز سر در نمی آورد. بايد با زبان خودشان با آنها سخن گفت.
ملت بلوچ جهت حفظ بقای خويش در سرزمين مادری اش يک راه در پيش رو دارد، اينکه دارای بازوی نظامی قدرتمندی باشد تا بتواند در برابر دسايس دشمنان ملت بلوچ مردانه بايستد و از بلوچستان پاسداری کند. اين نيرو چه حزب مردم بلوچستان، چه بلوچستانءِ راجی زرمبش و يا جنبش مقاومت مردمی باشد
مهم نيست. اهميت در ضرورت اين قضيه نهفته است. آنچه هم اينک شاهد آنيم، مبارزه مسلحانه ای است که جنبش مقاومت مردمی آغاز کرده و در ۲ سال اخير ضربات کوبنده ای بر سرکوبگران ملت بلوچ وارد ساخته است. استراتژی نيروهای واقعاً ملی بلوچ بايدحمايت و تقويت اين نيروی جوان باشد نه اينکه به تبيلغ مسائلی بپردازند تا تضعيف اين جنبش را سبب گردد.
به عبارتی روشن تر ميتوان بيان داشت که حق گرفتنی است و با زاری و التماس حاصل نخواهد شد. چه خوشا که ملت بلوچ ميتوانست حقوق ملی خود را بدون خونريزی و خشونت کسب ميکرد، اما اوضاع حاکم عکس آنرا نشان ميدهد و گذر از اين دوران تحميلی، متاسفانه طوری که مشاهده ميکنيم اجتناب ناپذير خواهد بود.
امير بلوچ
۹ ارديبهشت ۱۳۸۶
۱ نظر:
دورود بر جوانان دلاور
ارسال یک نظر